سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان

خبری نیست
کوچه دل همه در دام
ومسافر مدام
خارج از پنجره بر بام
سوار کلکی خام
ونگاه ها پراز بهبهه ی قرن
وتکلم چه آسان چه سخت
تاوان دلی در پی پراز شکسته
 وبرپیکره لاشه این جسم نشسته
ودمی می دمد از نوک فلوتش
وکجایی تودر لحظه نمایی 

دل بیچاره ما خواب کبوتر دارد 



خواهان تو هر قدر هنر داشته باشد / اول قدم آن است جگر داشته باشد

خدا خدا /بنده 

بنده جان تو موقعیت  رمضانیم 

خدا خدا /بنده

چرا ؟صدات رو نمی شنوم 

خدا خدا /بنده ،پشت خطی هنوز 

بیارو خط من هنوز صداتو ندارم 

حواست هست تو موقعیت رمضانیم 

پرواز کنید 

خدا خدا /بنده ،مفهومه ؟

بنده بنده /خدا ،مفهومه ولی مقدور نیست خداجون 

خدا خدا /بنده ،شاید این آخرین فرصت باشه 

بنده بنده /خدا ،از این فرصته زیاد پیش میاد منتهی ما لیاقت نداریم 

خدا خدا /بنده ...............................................................................

 

 



دلم شور می زدکه نیایی

دلیلی ندارد 

حالا که آمدی 

فهمیدم دلیل دل شوره هایم را

اما نگفتی بودی دست خالی می آیی 

عیبی ندارد 

ولی تحمل ندارم 

پس اصلا دست هایت کو ؟

باشد هنوز نیامده می خواهی بروی 

قبول ولی این بار من هم باتو می آیم 

خسته ام از این تنهایی 

از تنفس های بی شهدایی 

از نیش وطعنه ها 

از عروسک های خیمه شب بازی 

از شادی وخاطره نگارونازی 

از آدم نما ها 

ومن بی تو خواهم مرد

هوا چون بی تو اکسیژن ندارد 

ومن مسموم دستان نامردان شدم

وای کاش نامه ها رمان شدند

وما خوابمان برد

تفکر نیز محبوس زر شد

شبیه پاییز ریخت

تا جمع کردنش ممکن نباشد

 

 



ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی

ای آنکه در حجابت دریای نور داری

من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟

برعکس چشمهایم چشمی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما

کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

 



ما و مجنون درس عشق از یک ادیب آموختیم ، او به ظاهر گشت عاشق ، ما به معنا سوختیم





مطالب قدیمی تر » « مطالب جدیدتر