سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان

المپیک بندگی هم تمام شده
امیدوارم تو این سه شب

هممون طلا گرفته باشیم

 



یه خواهشی دارم 

عمریه آوارم

منو زلالم کن 

خیلی بدم اما 

شما رو دوست دارم 

یه خواهشی دارم 

منو حلالم کن 



گفتی که تابندگی نکنی تابندگی نکنی

ای دریغا که تویارب سائل کرداشته باشی 




مناجات با خدا

فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی
بنده همان بنده، خدا مثل همیشه
از ما توسل از تو لطف و دست گیری
آقا همان آقا ، گدا مثل همیشه

ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی
مثل همیشه باز هم ستار بودی
چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد
ممنون از این که باز با ما یار بودی

با این گناهانی که من انجام دادم
باور نمی کردم که دستم را بگیری
تو آن قدر لطف و کرامتْ پیشه ای که
روزی هزاران بار توبه می پذیری

جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی
من خواب بودم تو مرا بیدار کردی
وقتی سحر های مناجاتت نبودم
آن شب به جای من، تو استغفار کردی

آن قدر خوبیِ مرا گفتی به مردم
آن قدر که حتی خودم هم باورم شد
آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار
این مهربانی های تو دردسرم شد

هر چند از دست خودم دل گیرم اما
احساس دلتنگی در این شب ها نکردم
سوگند بر سجاده خانوم رقیه
من مهربان تر از خودت پیدا نکردم

در را به روی ما گنه کاران نبندید
ما هم دلی داریم گر چه رو سیاهیم
گفتند این جا بارِ عصیان می پذیرند
دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم

 



گفتی که بیایید ولی خلق نشستند

درد است که سائل کرداشته باشی

حالا من به مقیاس انفجار درونم تورا صدا نمی کنم

چون صدایت را هنوز

وبرای رسیدن به خواسته هایم دعا نمی کنم

چون صدایت را هنوز

ودیگر اصلا بندهای دنیایی را رها نمی کنم  

چون صدایت راهنوز

درگوش بادنسیمی می نوازد جان را ومی خوابم 

چون صدایت راهنوز 

ای خالق  صبر وحوصله ای صاحب ایوب جهان 

چون صدایت راهنوز 

درد است گوش دارم واما نمی شنونم 

درد است که تو سائل کر داشته باشی





مطالب قدیمی تر » « مطالب جدیدتر