هو

ای جاده با توأم برخیز و قیام کن

حتما بیا به صاحبان این پوتین ها سلام کن

نترس شب هنوز هم از مهتاب روشنی طلب دارد

پا اگر پای پای رفتن نیست اصلا نباشد بهتر است

این بادیه پشت سرمای خود هطب دارد

ماگیر  افتاده ایم در تنگه عشق

حالا بگو رنگ پوتین تو سبب دارد

من با تو بی تو شدم

با بیدهای کوچه ای هم بازی

هرچند حال اسیرم اسیر خیال پردازی

خواهی بلند فریاد بزن

ای جاده من خسته ام

خسته از نظربازی