جایتان خالیست
وراهتان خالیتی تر
شرمنده زنده ایم
در فکر سیم و زر
اینجا شهادت معنی دیگر گرفته
بوی پلاک وچیفیه را کمتر گرفته
باز آسمان دارد رجز می خواند ای عشق
انگار باز، بالهای خویش را
نسیه از بازار بی معبر گرفته
هر روز مان را باصدای توپ وتانکش
انگار که صحرای از محشرگرفته