سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
لینک دوستان

 

 

در روایات آمده که زنی خواب بدی دید و شخصی آن‌را بد تعبیر کرد. پیامبر گفت چون تعبیر بد کرده، همان محقق می‌شود. آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟
پرسش
طبق این روایت که زنی پیش پیامبر رفت و گفت خوابم را برای کسی گفتم و او گفت شوهرت می‌میرد و پیامبر گفت که همان می‌شود که او گفته است، آن فرد چه گناهی داشته است؟ شاید فرصت توبه از او گرفته شد؟ و مگر در آیه‌ای از قرآن نیامده که تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی‌افتد؟
پاسخ اجمالی
از روایات به دست می‌آید که تعبیر بد کردن خواب، قبیح است که البته واقع شدن همین تعبیر را تقویت می‌کند. اما این‌گونه نیست که حتماً همان تعبیر بد محقق شود، اما احتمال وقوع تعبیر بد زیاد است؛ زیرا در یک روایت قدسی، امام رضا(ع) بیان می‌کند که خداوند فرمود: «من نزد گمان بنده مؤمن خویشم، اگر گمان او خوب است، رفتار من خوب و اگر بد است، رفتار من هم بد باشد».
آری، به راستی چنین است و هر آنچه انسان گمان آن‌را ببرد، احتمال وقوعش بسیار بیشتر خواهد بود. در مورد تعبیر بد برای خواب نیز این‌گونه است و انسان با بد تعبیر کردن از خواب، نوعی گمان بد و باطل برای خواب به وجود می‌آورد که در نتیجه همین، احتمال وقوع آن را بالا می‌برد.

پاسخ تفصیلی
امام موسی کاظم(ع) فرمود: «الرُّؤْیَا عَلَى مَا تُعَبَّر»؛ خواب، همان گونه مى‏شود که تعبیر شده است. راوی گفت: برخى از اصحاب ما روایت کرده‌اند که «أَنَّ رُؤْیَا الْمَلِکِ کَانَتْ أَضْغَاثَ أَحْلَام‏»؛[1] خواب پادشاه مصر از خواب‌هاى پریشان بوده است. (یعنی خواب ایشان تعبیری نداشته ولی چون حضرت یوسف آن‌را آن‌گونه تعبیر کرد، به همین جهت اتفاق افتاد). امام کاظم(ع) فرمود: «در زمان پیامبر اکرم(ص) زنى در خواب دید که ستون خانه‌اش شکسته، پس خدمت پیامبر رسید و خواب خود را برای پیامبر تعریف کرد. پیامبر فرمود: شوهرت با خوبى و خوشى از سفر بر می‌گردد. شوهر او که در سفر بود همان گونه که پیامبر(ص) گفته بود آمد. بار دیگر شوهر او به سفر رفت و آن زن دوباره به خواب دید که ستون خانه‏اش شکسته است. باز خدمت پیامبر(ص) رسید و خوابش را عرض کرد. پیامبر به او فرمود: شوهرت با خوبى و خوشى از سفر برمى‏گردد و شوهر او همان گونه که پیامبر گفته بود از سفر آمد. شوهر او براى بار سوم به سفر رفت و آن زن در خواب دید که ستون خانه‏اش شکسته، ولى او این بار خواب خود را براى شخص دیگری باز گفت، و آن مرد به او گفت که: شوهرت خواهد مرد. این خبر به گوش پیامبر رسید و فرمود: "أَلَّا کَانَ عَبَّرَ لَهَا خَیْراً"؛ چرا این مرد، خواب آن زن را تعبیرى نیکو نکرد».[2]
در برخی از منابع بر روایت فوق اضافه‌ شده است: وقتی آن زن برای سومین باز خواب دید به ملاقات پیامبر رفت ولی ایشان نبودند، ابوبکر را یافت و خواب خود را برای او گفت و ابوبکر در تعبیر خواب گفت که شوهرت خواهد مرد. سپس آن زن پیامبر را یافت و خواب خود را تعریف کرد و پیامبر از او پرسید خوابت را برای کسی تعریف کردی؟‌ گفت: بله، پیامبر فرمود: «هو کما قال لک»؛ همان‌گونه که به تو گفته، محقق می‌شود».[3] این روایت دوم در منابع معتبر شیعی وجود ندارد و همان منابع نقل کننده نیز برای آن سندی بیان نداشته‌اند.
برای فهم این مسئله، توجه به این نکات ضروری است:
1. آنچه در روایت دوم نقل شده را نمی‌توان پذیرفت و در روایت اول نیز نیامده که تعبیر بد در مورد مرگ شوهر آن زن به وقوع می‌پیوندد بلکه تنها شخص معبر را به جهت تعبیر بد، توبیخ کرده است که می‌توان از آن قُبح و زشتی تعبیر بد برای هر خوابی -حتی خوابی که در ظاهر بد بوده باشد- را استنباط کرد. بنابر این، از کلام پیامبر به دست نمی‌آید که اگر خوابی را تعبیر بد تعبیر کنیم، همان‌گونه محقق می‌شود.
2. امام کاظم(ع) در ابتدای روایت فرموده‌اند: «الرُّؤْیَا عَلَى مَا تُعَبَّر»؛ خواب، همان گونه مى‏شود که تعبیر شده است. به نظر می‌رسد مقصود از این کلام، بیان عمومیت نیست و این‌گونه نیست که هر تعبیر بدی بر هر خوابی قطعاً واقعیت خارجی پیدا می‌کند، بلکه تنها دلیل بر این است که تعبیر بد، احتمال واقع شدن آن‌را زیاد می‌کند.
3. این‌که چرا تعبیر بد برای خواب، بد است و واقع شدن همین تعبیر را تقویت می‌کند؛ در روایات مسئله‌ای وجود دارد که به وسیله علم امروز روان‌شناسی نیز تقویت می‌شود. در یک روایت قدسی، امام رضا(ع) بیان می‌کند که خداوند فرمود: «من نزد گمان بنده مؤمن خویشم، اگر گمان او خوب است، رفتار من خوب و اگر بد است، رفتار من هم بد باشد».[4]
آری، به راستی که چنین است و هر آنچه انسان گمان آن‌را ببرد، احتمال وقوعش بسیار بیشتر خواهد بود. در مورد تعبیر بد برای خواب نیز این‌گونه است و انسان با بد تعبیر کردن از خواب، نوعی گمان بد و باطل برای خواب به وجود می‌آورد که در نتیجه همین تعبیر، احتمال وقوع بد را بالا می‌برد.

[1]. أَضْغَاثَ أَحْلَام؛ یعنی واقعیت نداشته و تنها به جهت آن تعبیر حضرت یوسف(ع) واقعیت یافته است. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 58، ص 164، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 335- 336، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی، سید هاشم، ج 26، ص 491، ‌دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 1، ص 314، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، چاپ اول، 1367ش. ‏ زمخشرى، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث‏، محقق و مصحح: شمس الدین، ابراهیم، ج 1، ص 211، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417 ق‏؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 5، ص 328، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[4]. «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ‏ بِی إِنْ خَیْراً فَخَیْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً»؛ الکافی، ج ‏2، ص 72؛ شیخ حرّ عاملی، هدایة الامة إلی أحکام الأئمة (منتخب المسائل)، ج 5، ص 541، مجمع البحوث الإسلامیة، مشهد، چاپ اول، 1412ق.



مرحوم شیخ انصاری، ایشان لباس طلبه ها را می گرفتند می شستند، از حیث تقوا مثل ایشان بنده نشنیدم. کتاب هایی را که نوشتند کسانی که بخوانند و بفهمند را، اجازه اجتهاد به آنها می دهند.

از اولیای الهی بود، تشرف اختیاری محضر امام زمان داشت، لباس طلبه ها رو می گرفت می شست؛ من لباسهاتون رو بشورم شما درستان را بخوانید، عجیب بوده است، تواضع ها؛ اینها بزرگان ما بوده اند، اینا سرمشق به ما می دادند. حالا اهل بیت بجای خود؛ همین اخیرا همین جاها همینطوری بودند، ما باید همینطور باشیم متواضع باشیم.

آن وقت ضد این صفت تواضع، تکبر است، آیات متعددی در مذمت تکبر، خود پسندی و خودمحوری است، خودش را بزرگتر از همه بداند، تکبر اینست، وقتی هم راه می رود هی شانه هایش را تکان بدهد و حاضر نیست یه خورده بگردید با هم،

ای بابا با این حالت می خواهی بروی بهشت؟ کی راهت میده؟ خیلی حرفه، والا بخدا.

آیاتی که هست «وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» خدا دارد میگه ها ، چیه در زمین داری راه میری؟ متکبرانه راه میری؟ نمی توانی زمین را بشکافی، نمی رسی هر مقدار هم تکبر کنی به اندازه کوهها نمیشی، کوهها از تو بزرگتره.

خدا میگه ها، من نمیگم، مذمت میکنه متکبرین را، چی داری آقا؟ چهارتا اصطلاح بلد شدی حالا افتخار می کنی به بنده های خدا؟ کمال خودته، یاد گرفتی، خودت داری استفاده می کنی، چه کار داره به من؟

آیه دیگری هست «ادْخُلوا أَبوابَ جَهنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثَوی المُتکبِّرین» متکبرین را داخل کنید در جهنم اینها را، بد جایگاهی است جهنم برای متکبرین. در روایات متعدد دارد در روز قیامت متکبرها به صورت مورچه خلق می شوند، این مورچه ریز زرد رو دیدی همانها، زیر دست و پا مردم، آنجا هم که خیلی شلوغه!

ان شاالله میریم می بینیم، اولین و آخرین جمع شده اند برای حساب و کتابهایشان ، با آن وحشت و اینها، کسی به کسی نیست، این متکبران هم مثل مورچه زیر دست و پای مردم دارن له می شوند اما دیگه اونجا مرگ نیست، فریاد می کشد ولی خبری نیست، بعد که اهل بهشت می روند در بهشت و اهل جهنم می روند در جهنم ، بعد یک عده ای جاروب می کنند عالم قیامت را، این مورچه ها را می ریزند در جهنم.



امام باقر علیه‏السلام:

إنّ العَبدَ لَیُذنِبُ الذَّنبَ فَیُزوى عنهُ الرِّزقُ.

بنده گناه مى‏کند و به سبب آن روزى از او گرفته مى‏شود.

 

2- امام صادق علیه‏السلام:

کَثرَةُ السُحتِ یَمحَقُ الرِّزقَ.

حرامخوارىِ زیاد ، روزى را از بین مى‏برد.

 

3- پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله :

مَن تَفاقَرَ افتَقَرَ .

کسى که دم از نادارى زند ، نادار شود .

 

4- پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله:

الأمانَةُ تَجلِبُ الغَناءَ ، والخِیانَةُ تَجلِبُ الفَقرَ.

امانتدارى، تـوانـگـرى مى‏آورد و خیانت (در امانت) به فقر مى‏کشاند.

 

5- امام باقر علیه‏السلام - به ابو نعمان- :

 لا تَستَأکِلْ بِنا الناسَ ، فلا یَزیدَکَ اللّه‏ُ بذلکَ إلاّ فَقرا.

ما را وسیله سرکیسه کردن مردم قرار مده ؛ زیرا با این کار ، خداوند بر فقر تو مى‏افزاید .

 

6- امام‏صادق علیه‏السلام عن آبائهِ علیهم‏السلام :

مَن لم یَسألِ اللّه‏َ مِن فَضلِهِ افتَقَرَ.

- از پدران بزرگوارش- : هر که از فضل خدا نطلبد، فقیر شود.

 

7- امام صادق علیه‏السلام :

أیُّما رَجُلٍ دَعا على ولَدِهِ أورَثَهُ الفَقرَ.

هر مردى که فرزند خود را نفرین کند ، فقر برایش به ارث گذارد.

 

8- پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله :

الکِذبُ یَنقُصُ الرِّزقَ.

دروغ ، روزى را کم مى‏کند.

 

9- امام على علیه‏السلام:

اعتِیادُ الکِذبِ یُورِثُ‏الفَقرَ.

اعتیاد به دروغگویى، فقر مى‏آورد.

 

جمع بندی و خلاصه:

- گناه
- حرامخواری زیاد
- دم زدن از ناداری
- خیانت در امانت
- سرکیسه کردن مردم به وسیله اهل بیت علیهم السلام
- نطلبیدن از فضل خدا
- نفرین شدن توسط پدر
- دروغگویی
- اعتیاد به دروغ

 

منابع روایات:

1- الکافی : 2 / 270 / 8 .
2- تحف العقول : 372 منتخب میزان الحکمة : 236
3- بحار الأنوار : 76 / 316 / 6 منتخب میزان الحکمة : 452
4- بحار الأنوار : 75 / 114 / 6 منتخب میزان الحکمة : 452
5- بحار الأنوار : 78 / 184 / 11 منتخب میزان الحکمة : 452
6- بحار الأنوار : 76 /316 /6 منتخب میزان الحکمة : 452
7- بحار الأنوار : 104 / 99 / 77 منتخب میزان الحکمة : 452
8- الترغیب والترهیب : 3 / 596 / 29 منتخب میزان الحکمة : 486
9- بحار الأنوار : 72 / 261 / 36 منتخب میزان الحکمة :



بسم الله

مرحوم شیخ انصاری، ایشان لباس طلبه ها را می گرفتند می شستند، از حیث تقوا مثل ایشان بنده نشنیدم. کتاب هایی را که نوشتند کسانی که بخوانند و بفهمند را، اجازه اجتهاد به آنها می دهند.

از اولیای الهی بود، تشرف اختیاری محضر امام زمان داشت، لباس طلبه ها رو می گرفت می شست؛ من لباسهاتون رو بشورم شما درستان را بخوانید، عجیب بوده است، تواضع ها؛ اینها بزرگان ما بوده اند، اینا سرمشق به ما می دادند. حالا اهل بیت بجای خود؛ همین اخیرا همین جاها همینطوری بودند، ما باید همینطور باشیم متواضع باشیم.

آن وقت ضد این صفت تواضع، تکبر است، آیات متعددی در مذمت تکبر، خود پسندی و خودمحوری است، خودش را بزرگتر از همه بداند، تکبر اینست، وقتی هم راه می رود هی شانه هایش را تکان بدهد و حاضر نیست یه خورده بگردید با هم،

ای بابا با این حالت می خواهی بروی بهشت؟ کی راهت میده؟ خیلی حرفه، والا بخدا.

آیاتی که هست «وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» خدا دارد میگه ها ، چیه در زمین داری راه میری؟ متکبرانه راه میری؟ نمی توانی زمین را بشکافی، نمی رسی هر مقدار هم تکبر کنی به اندازه کوهها نمیشی، کوهها از تو بزرگتره.

خدا میگه ها، من نمیگم، مذمت میکنه متکبرین را، چی داری آقا؟ چهارتا اصطلاح بلد شدی حالا افتخار می کنی به بنده های خدا؟ کمال خودته، یاد گرفتی، خودت داری استفاده می کنی، چه کار داره به من؟

آیه دیگری هست «ادْخُلوا أَبوابَ جَهنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثَوی المُتکبِّرین» متکبرین را داخل کنید در جهنم اینها را، بد جایگاهی است جهنم برای متکبرین. در روایات متعدد دارد در روز قیامت متکبرها به صورت مورچه خلق می شوند، این مورچه ریز زرد رو دیدی همانها، زیر دست و پا مردم، آنجا هم که خیلی شلوغه!

ان شاالله میریم می بینیم، اولین و آخرین جمع شده اند برای حساب و کتابهایشان ، با آن وحشت و اینها، کسی به کسی نیست، این متکبران هم مثل مورچه زیر دست و پای مردم دارن له می شوند اما دیگه اونجا مرگ نیست، فریاد می کشد ولی خبری نیست، بعد که اهل بهشت می روند در بهشت و اهل جهنم می روند در جهنم ، بعد یک عده ای جاروب می کنند عالم قیامت را، این مورچه ها را می ریزند در جهنم



مام سجاد علیه السلام  فرمودند:

اِعلَمْ یَابنَ آدَمَ أنَّ مِن وَراءِ هذا أعظَمَ وأفظَعَ وأوجَعَ لِلقُلوبِ یَومَ القِیامَةِ ، ذلکَ یَومٌ مَجموعٌ لَهُ النّاسُ وذلکَ یَومٌ مَشهودٌ ، یَجمَعُ اللّه‏ُ فیهِ‏الأوَّلینَ والآخِرینَ.

بدان اى پسر آدم، که در پس امروز روزى بزرگتر و ترسناکتر و درد آورتر براى دلهاست و آن روز قیامت است. در آن روز مردم گرد آورده مى‏شوند و در آن روز همگان حاضر مى‏شوند. در آن روز خداوند اولین و آخرین خلایق را جمع مى‏کند.

2- امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

اِسمَعْ یاذَا الغَفلَةِ والتَّصریفِ مِن ذی الوَعظِ والتَّعریفِ، جُعِلَ یَومُ الحَشرِ یَومَ العَرضِ والسُّؤالِ والحِباءِ والنَّکالِ، یَومَ تُقلَبُ إلَیهِ أعمالُ الأنامِ، وتُحصى فیهِ جَمیعُ الآثامِ، یَومَ تَذوبُ مِنَ النُّفوسِ أحداقُ عُیونِها ، وتَضَعُ الحَوامِلُ ما فی بُطونِها.

اى بى‏خبر گمراه ! بشنو از اندرزگوى راهنما ، روز رستاخیز ، روز عرضه اعمال و بازخواست و پاداش و کیفر قرار داده شده است، روزى که کارهاى مردم به آن جا برگردانده مى‏شود و همه گناهان شماره مى‏گردد، روزى که حلقه چشمها گداخته مى‏شود و آبستنها آنچه در شکم دارند، فرو مى‏نهند.

3- امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:

وذلکَ یَومُ یَجمَعُ اللّه‏ُ فیهِ الأوَّلینَ والآخِرینَ لِنِقاشِ الحِسابِ وجَزاءِ الأعمالِ ، خُضوعا قِیاما ،قَد ألجَمَهُمُ العَرَقُ ، ورَجَفَت بهِمُ الأرضُ ، فَأحسَنُهُم حالاً مَن وَجَدَ لِقَدَمَیهِ مَوضِعا ، ولِنَفَسِهِ مُتَّسَعا!

روز قیامت روزى است که خداوند همگان را، از اولین نفر تا آخرین نفر ، براى رسیدگى به حسابشان و جزاى اعمالشان گرد مى‏آورد ، در حالى که به سر به زیر و خاضع ایستاده‏اند و عرق از سر و رویشان مى‏ریزد و زمین آنها را مى‏لرزاند. (در آن روز) نیکو حالترین مردم کسى است که جاى پایى بیابد و براى خود جایى پیدا کند!

 

منابع:

کافی، ج8، ص73، ح29
أمالی طوسی، ص653?
نهج البلاغة، خطبة





مطالب قدیمی تر » « مطالب جدیدتر